سه شنبه 16 مهر 1392 |
یه مـدته مـد شـده همه ســخنان دکـتر شــریعتی رو مینویسـن
گفتـم تا از مـد نیوفـتاده منم دـست بکارشـم
با خود فکر می کنم چگونه است که ما در این سر دنیا عرق می ریزیم و وضعمان این است !
و آنها در آن سر دنیا عرق می خورند و وضعشان آن است
نمی دانم اشکال در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن
زن عشق می كارد و كینه درو می كند...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...
می تواند تنها یك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ....
برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ...
در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ...
او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی....
او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ....
او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ....
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد
...!و این رنج است
نظرات شما عزیزان:
اپم ها قابل دونستی یه سر بزن!
فدات
پاسخ: حتما
پاسخ: ای کلک خوب اومدی هاااا
”شجاعت یعنی چه؟”
محصلی در قبال این موضوع فقط نوشته بود :
”شجاعت یعنی این”
و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داده بود و رفته یود !
اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون …استثنا به ورقه سفید او نمره ۲۰ دادند فکر میکنید اون دانش آموز چه کسی می تونست باشه؟
دکتر شریعتی
پاسخ: کامنتشم جرات میخواد خخخخخخخ
فقر همه جا سر میکشد....
فقر،گرسنگی نیست،عریانی هم نیست....
فقر،گاهی زیر شمشهای طلا خود را پنهان میکند.
فقر،چیزی را "نداشتن" است ،ولی آن چیز پول نیست......طلا و غذا نیست......
فقر،ذهنها را مبتلا میکند.فقر،بشکه های نفت را در عربستان،تا ته سر میکشد.....
فقر،همان گرد وخاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی مینشیند.....
فقر،تیغه های برنده ی ماشین بازیافت است،که روزنامه های برگشتی را خرد میکند......
فقر،کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند.....
فقر،پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود.....
فقر،همه جا سر میکشد.....
فقر،شب را "بی غذا" سر کردن نیست
فقر،روز را "بی اندیشه" سر کردن است!
دکتر علی شریعتی
پاسخ: اگر حرف وزن نداره ؛ پس چه جوری کمر آدم رو میشکنه ؟؟؟
بیهوده زیستن را نیازی به شمارش نیست.....!!
دکتر شریعتی
پاسخ: کسانی هستند که ناخودآگاه از خودمان می رنجانیم ؛ مثل ساعتهایی که صبح دلسوزانه زنگ می زنند و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم ، بعد می فهمیم که خیلی دیر شده !!!
عرق؟؟
نویسنده : مامان شایان
|